پندارعسلی و مامان و باباش

ساخت وبلاگ
سلام نمیدونم چطوری شروع کنم ؟ یه حس غریبی دارم ، حسی که تازه درکش کردم ، یه حس پاک و مقدس یه حس لطیف......... حس مادر شدن. سه سال از ازدواجمون میگذره . بذار اول خودمون رو معرفی کنم. من مامان مریم هستم وبابایی توکوچولوی ناز،باباابراهیمه. ما با عشق ازدواج کردیم و تصمیم گرفتیم هر وقت توان پدر و مادر شد پندارعسلی و مامان و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت پندارعسلی و مامان و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnafasemamanobabae بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 19:07

سلام نمیدونم چطوری شروع کنم ؟ یه حس غریبی دارم ، حسی که تازه درکش کردم ، یه حس پاک و مقدس یه حس لطیف......... حس مادر شدن. سه سال از ازدواجمون میگذره . بذار اول خودمون رو معرفی کنم. من مامان مریم هستم وبابایی توکوچولوی ناز،باباابراهیمه. ما با عشق ازدواج کردیم و تصمیم گرفتیم هر وقت توان پدر و مادر شدن رو توی خودمون حس کردیم این مسئولیت عظیم رو بپذیریم. من همراه خانواده ام تهران زندگی میکردم ، و بعد که با بابایی آشنا شدم و ازدواج کردم به آبادان اومدم . یکسال بعد اومدیم خرمشهر تا بابایی به محل کارش نزدیکتر باشه. خیلی ها بهمون ایراد گرفتند که چرا زود نینی دار نمیشیم. خیلی ها هم پیش خودشون فکر کردند شاید ما مشکلی داریم. اما خدا رو شکر ما همون موقع که برای  پدر و مادر شدن اقدام کردیم نتیجه گرفتیم. مامان مریم از یک خانواده ۴ نفره است ،که بابایی محمد رضا و مامانی اقدس و دایی مجید هم اعضای دیگه اون هستند. دایی مجید مجرده ۶ سال از مامان مریم کوچکتره و ماه آخر خدمت سربازیشو میگذرونه. بابا ابراهیم هم از یک خانواده ۶ نفره است که ، بابا جون محمد مامان جون رحیمه عمو علیرضا عمو افشین و عمو اسماعیل اعض پندارعسلی و مامان و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت پندارعسلی و مامان و باباش دنبال می کنید

برچسب : چهل و سه سالگی,چهل و سه سال تنهایی,چهل و سه طلوع, نویسنده : dnafasemamanobabae بازدید : 46 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 15:35

سلام نمیدونم چطوری شروع کنم ؟ یه حس غریبی دارم ، حسی که تازه درکش کردم ، یه حس پاک و مقدس یه حس لطیف......... حس مادر شدن. سه سال از ازدواجمون میگذره . بذار اول خودمون رو معرفی کنم. من مامان مریم هستم وبابایی توکوچولوی ناز،باباابراهیمه. ما با عشق ازدواج کردیم و تصمیم گرفتیم هر وقت توان پدر و مادر شدن رو توی خودمون حس کردیم این مسئولیت عظیم رو بپذیریم. من همراه خانواده ام تهران زندگی میکردم ، و بعد که با بابایی آشنا شدم و ازدواج کردم به آبادان اومدم . یکسال بعد اومدیم خرمشهر تا بابایی به محل کارش نزدیکتر باشه. خیلی ها بهمون ایراد گرفتند که چرا زود نینی دار نمیشیم. خیلی ها هم پیش خودشون فکر کردند شاید ما مشکلی داریم. اما خدا رو شکر ما همون موقع که برای  پدر و مادر شدن اقدام کردیم نتیجه گرفتیم. مامان مریم از یک خانواده ۴ نفره است ،که بابایی محمد رضا و مامانی اقدس و دایی مجید هم اعضای دیگه اون هستند. دایی مجید مجرده ۶ سال از مامان مریم کوچکتره و ماه آخر خدمت سربازیشو میگذرونه. بابا ابراهیم هم از یک خانواده ۶ نفره است که ، بابا جون محمد مامان جون رحیمه عمو علیرضا عمو افشین و عمو اسماعیل اعض پندارعسلی و مامان و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت پندارعسلی و مامان و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnafasemamanobabae بازدید : 62 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 15:35

سلام نمیدونم چطوری شروع کنم ؟ یه حس غریبی دارم ، حسی که تازه درکش کردم ، یه حس پاک و مقدس یه حس لطیف......... حس مادر شدن. سه سال از ازدواجمون میگذره . بذار اول خودمون رو معرفی کنم. من مامان مریم هستم وبابایی توکوچولوی ناز،باباابراهیمه. ما با عشق ازدواج کردیم و تصمیم گرفتیم هر وقت توان پدر و مادر شدن رو توی خودمون حس کردیم این مسئولیت عظیم رو بپذیریم. من همراه خانواده ام تهران زندگی میکردم ، و بعد که با بابایی آشنا شدم و ازدواج کردم به آبادان اومدم . یکسال بعد اومدیم خرمشهر تا بابایی به محل کارش نزدیکتر باشه. خیلی ها بهمون ایراد گرفتند که چرا زود نینی دار نمیشیم. خیلی ها هم پیش خودشون فکر کردند شاید ما مشکلی داریم. اما خدا رو شکر ما همون موقع که برای  پدر و مادر شدن اقدام کردیم نتیجه گرفتیم. مامان مریم از یک خانواده ۴ نفره است ،که بابایی محمد رضا و مامانی اقدس و دایی مجید هم اعضای دیگه اون هستند. دایی مجید مجرده ۶ سال از مامان مریم کوچکتره و ماه آخر خدمت سربازیشو میگذرونه. بابا ابراهیم هم از یک خانواده ۶ نفره است که ، بابا جون محمد مامان جون رحیمه عمو علیرضا عمو افشین و عمو اسماعیل اعض پندارعسلی و مامان و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت پندارعسلی و مامان و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnafasemamanobabae بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 18:25

سلام نمیدونم چطوری شروع کنم ؟ یه حس غریبی دارم ، حسی که تازه درکش کردم ، یه حس پاک و مقدس یه حس لطیف......... حس مادر شدن. سه سال از ازدواجمون میگذره . بذار اول خودمون رو معرفی کنم. من مامان مریم هستم وبابایی توکوچولوی ناز،باباابراهیمه. ما با عشق ازدواج کردیم و تصمیم گرفتیم هر وقت توان پدر و مادر شدن رو توی خودمون حس کردیم این مسئولیت عظیم رو بپذیریم. من همراه خانواده ام تهران زندگی میکردم ، و بعد که با بابایی آشنا شدم و ازدواج کردم به آبادان اومدم . یکسال بعد اومدیم خرمشهر تا بابایی به محل کارش نزدیکتر باشه. خیلی ها بهمون ایراد گرفتند که چرا زود نینی دار نمیشیم. خیلی ها هم پیش خودشون فکر کردند شاید ما مشکلی داریم. اما خدا رو شکر ما همون موقع که برای  پدر و مادر شدن اقدام کردیم نتیجه گرفتیم. مامان مریم از یک خانواده ۴ نفره است ،که بابایی محمد رضا و مامانی اقدس و دایی مجید هم اعضای دیگه اون هستند. دایی مجید مجرده ۶ سال از مامان مریم کوچکتره و ماه آخر خدمت سربازیشو میگذرونه. بابا ابراهیم هم از یک خانواده ۶ نفره است که ، بابا جون محمد مامان جون رحیمه عمو علیرضا عمو افشین و عمو اسماعیل اعض پندارعسلی و مامان و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت پندارعسلی و مامان و باباش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnafasemamanobabae بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 18:25

سلام نمیدونم چطوری شروع کنم ؟ یه حس غریبی دارم ، حسی که تازه درکش کردم ، یه حس پاک و مقدس یه حس لطیف......... حس مادر شدن. سه سال از ازدواجمون میگذره . بذار اول خودمون رو معرفی کنم. من مامان مریم هستم وبابایی توکوچولوی ناز،باباابراهیمه. ما با عشق ازدواج کردیم و تصمیم گرفتیم هر وقت توان پدر و مادر شدن رو توی خودمون حس کردیم این مسئولیت عظیم رو بپذیریم. من همراه خانواده ام تهران زندگی میکردم ، و بعد که با بابایی آشنا شدم و ازدواج کردم به آبادان اومدم . یکسال بعد اومدیم خرمشهر تا بابایی به محل کارش نزدیکتر باشه. خیلی ها بهمون ایراد گرفتند که چرا زود نینی دار نمیشیم. خیلی ها هم پیش خودشون فکر کردند شاید ما مشکلی داریم. اما خدا رو شکر ما همون موقع که برای  پدر و مادر شدن اقدام کردیم نتیجه گرفتیم. مامان مریم از یک خانواده ۴ نفره است ،که بابایی محمد رضا و مامانی اقدس و دایی مجید هم اعضای دیگه اون هستند. دایی مجید مجرده ۶ سال از مامان مریم کوچکتره و ماه آخر خدمت سربازیشو میگذرونه. بابا ابراهیم هم از یک خانواده ۶ نفره است که ، بابا جون محمد مامان جون رحیمه عمو علیرضا عمو افشین و عمو اسماعیل اعض پندارعسلی و مامان و باباش...ادامه مطلب
ما را در سایت پندارعسلی و مامان و باباش دنبال می کنید

برچسب : چهل و دو,چهل و دومین آزمون دستیاری,چهل و دومین رییس جمهور امریکا,چهل و دومین ازمون دستیاری پزشکی,چهل و دومین رئیس جمهور آمریکا,چهل و دومين دوره آزمون دستياري,چهل و دومین دوره دستیاری,چهل و دومین جشنواره فیلم رشد,چهل و دو قطعه برای عود, نویسنده : dnafasemamanobabae بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 18:25